جدول جو
جدول جو

معنی حسن فتال - جستجوی لغت در جدول جو

حسن فتال
(حَ سَ نِ فَتْ تا)
ابن علی بن عبدالکریم معروف به فتال. معاصر محقق کرکی بود و درآغاز سدۀ دهم میزیست و استاد ابن ابی جمهور بود که در کتاب ’عوالی’ از وی نقل دارد. (ذریعه ج 4 ص 225)
ابن علی بن احمد فتال نیشابوری فارسی شهید. استادابن شهرآشوب. درگذشتۀ 588 هجری قمری بوده است. و پسراو ابوعلی محمد بن حسن فتال است. (ذریعه ج 4 ص 297)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسن ختام
تصویر حسن ختام
به پایان رساندن رویدادی به صورت مطلوب
فرهنگ فارسی عمید
(حَ سَ نِ قَوْ وا)
خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود:
ساز طرب عشق که داند که چه سازد
کز زخمۀ او نه فلک اندر تک و تاز است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ مَ)
نیکوگفتاری. خوش صحبتی. خوش بیانی:
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَجْ جا)
ابن علی قمی ثقه. او راست: ’الجامع فی ابواب الشریعه’. (ذریعه ج 5 ص 27)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ خَلْ لا)
ابن محمد بن حسن بن علی حافظ مکنی به ابومحمد خلال بغدادی درگذشتۀ 439 هجری قمری او راست: ’طبقات المعبرین’، ’اخبار الثقلاء’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 275)
لغت نامه دهخدا
سوسک خانگی درشت و چاق
فرهنگ گویش مازندرانی